شعر و ترانهنوشته های حسن مصطفایی دهنوی

شعر صوت و صدا – حسن مصطفایی دهنوی

« صوت و صدا »
درتمام شبها درسجده گاه،دیدم خدا را
ضجر از تو دیدم ، بود آشکار را
در خون شناور شد این دل من
تا یادش آمد نام خدا را
ما بر تو هر چند امیدواریم
گویا تو داری انکار ما را
در آفرینش ، کی رأی ما بود
خود آفریدی ، شاه و گدا را
تا کی دادی نویدم ، حُسن و وفا کو
یا رب تو داری حُسن بقا را
آثار حکمت اول چنین بود
آخر رها کرد موسی(ع) عصا را
پیغمبران کو ، ما کس ندیدیم
باید کجا جست ، افعال ما را
با آشنایی سویت دویدم
راهش نـدادی این آشنا را
هر روز و هر شب تا گریه کردم
کردی سیه تـر لیکن نها 1 را
فرزند آدم طاقت ندارد
دوشش نهادی سنگ آسیا2 را
این خرقه پوشان، با ما چه گویند
کی دیدن آنها ظاهر خدا را
درد و دوای ما کی بنا شد
ما کی بخواهیم درد و دوا را
این ناله ی من با صد صدا بود
نشنیدی از من ، صوت و صدا را
***
1 – نهان 2- آسیاب

امتیاز شما به این مطلب
تبلیغات

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا