شعر و ترانهنوشته های ژیلا شجاعی

شعر از برکت قطره های باران – ژیلا شجاعی (یلدا)

سبز گشته چمن به اشتیاق باران
بر شیشه نازک دل می زند نم باران
بر فصل سرد تنم شوق دلپذیر باران
مانند آفتابی است در گرمای تابستان
قد می کشند علف ها در زیر پای درختان
غنچه شکوفه کرده در میان مرغزاران
بلبل می خواند آواز بر روی شاخساران
می جوشد از برکت دانه های باران
چشمه ای که بی آب بود سرتاسر زمستان

امتیاز شما به این مطلب
تبلیغات

مطالب پیشنهادی

‫2 دیدگاه ها

    1. سلام و عرض ادب و احترام
      در باغ احساس هایم تنهایی پرسه می زدم ناگهان دستی پر از مهر تنهایی هایم را دزدید او آشنایی بود غریب که شاخه گل مهربانی را برایم آورده بود.
      زنده باشید و سر بلند استاد نازنین که بر برگ برگ دفتر احساس هایم نور امید تاباندید سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا